روانشناسی مثبت: مفاهیم، نظریه و تکنیکها
احتمالاً تاکنون دربارهی روانشناسی مثبت (روانشناسی مثبتگرا، روانشناسی مثبتنگر) مطالب زیادی شنیده یا خواندهاید و هنوز برایتان این سؤال که واقعاً روانشناسی مثبت چیست و به چه موضوعاتی میپردازد بیپاسخ مانده است.
تعریف روانشناسی مثبت
روانشناسی مثبتنگر شاخهای از روانشناسی است که بر نقاط قوت و رفتارهای شخصیتی متمرکز است که به افراد این امکان را میدهد تا زندگی معنادار و هدفمندی بسازند – فراتر از بقا به سمت شکوفایی حرکت کنند. نظریهپردازان و محققان این حوزه به دنبال شناسایی عناصر یک زندگی خوب بودهاند. آنها همچنین شیوههایی را برای بهبود رضایت و بهزیستی زندگی پیشنهاد و آزمایش کردهاند.
روانشناسی مثبت به شیوههای مختلف زیادی تعریف شده است اما یکی از تعاریفی که پذیرفته شده است توسط پیترسون ارائه شده است:
روانشناسی مثبت مطالعهی علمی آنچیزی است که زندگی را ارزشمند میسازد (پیترسون، ۲۰۰۸).
برای توضیح بیشتر این تعریف باید توضیح دهیم که روانشناسی مثبت یک رویکرد علمی برای مطالعهی افکار، احساسات و رفتار انسان با تمرکز بر نقاط قوت به جای نقاط ضعف، ساختن زندگی خوب به جای ترمیم آسیبها، و کمک به مردم عادی برای حرکت به سوی «عالی» بودن به جای کمک به مردم آسیبدیده برای حرکت به سوی نرمال بودن است (پیترسون، ۲۰۰۸).
تمرکز روانشناسی مثبت بر چیست؟
روانشناسی مثبت بر رویدادها و تأثیرات مثبت بر زندگی تمرکز میکند که عبارتاند از:
- تمرکز شدید و متمرکز بر لحظه حال؛
- ادغام کنش و آگاهی یا حضور کامل در اعمال.
- از دست دادن خودآگاهی بازتابی (عدم توجه به خود)؛
- احساس کنترل شخصی یا عاملیت در موقعیت؛
- حس تحریف شده گذر زمان؛
- تجربه کردن فعالیت یا موقعیت به عنوان پاداش ذاتی (Csikszentmihalyi، 1975).
کسانی که وارد حالت جریان میشوند، کاملاً غرق در کاری هستند که انجام میدهند. این غوطهور شدن زمانی به وجود میآید که چالشهای فعالیت پیش روی ما قابل توجه و تقریباً برابر با مهارت ما در این فعالیت باشد.
وقتی مهارت بالایی داریم ولی چالشهای موجود کم است خسته میشویم. وقتی چالشها زیاد و مهارتها کم است، فرسوده میشویم. وقتی «مهارت کم و چالش کم» است، بیتفاوت هستیم. تنها زمانی که مهارت و چالشهای ما بالا باشد، وارد وضعیت جریان میشویم.
ورود به جریان، ذاتاً پاداش و اغلب یک تجربهی لذتبخش است. همچنین به نظر میرسد که جریان با شادی و رفاه بیشتر، موفقیت تحصیلی بیشتر (و متعاقباً شغلی) و روابط مثبت و سالمتر ارتباط دارد (Csikszentmihalyi & Csikszentmihalyi, 1988).
درمان مبتنی بر بهزیستی (Wellbeing therapy)
این رویکرد کلنگر به درمان شبیه به درمان شناختی-رفتاری (CBT) است، اما بر ترویج مثبتگرایی و کاهش منفیگرایی در زندگی درمانجو تمرکز دارد.
این درمان بر اساس مدل بهزیستی کارول ریف است که شش جنبه یا عوامل بهزیستی را تعریف کرده است: تسلط بر محیط، رشد شخصی، هدف در زندگی، خودمختاری، پذیرش خود، و روابط مثبت (انتشارات سلامت هاروارد، ۲۰۰۸).
رواندرمانی مثبت
رواندرمانی مثبت شبیه درمان مبتنی بر بهزیستی است، اما به طور کلی چندین تکنیک و تمرین را در یک درمان بستهبندی میکند. تمرکز آن بر ایجاد احساسات مثبت، نقاط قوت شخصیت و احساس معنا در زندگی است. دوازده تمرین به طور کلی در این شکل از درمان انجام میشود، از جمله تمرینات مربوط به استفاده از نقاط قوت، نوشتن در دفتر خاطرات سپاسگزاری، سپاسگزاری (انتشارات سلامت هاروارد، ۲۰۰۸).
برای مطالعه بیشتر در مورد قدرت به کارگیری اصول روانشناسی مثبت در عمل، به کتاب روانشناسی مثبت در عمل، توسط پی الکس لینلی و استفان جوزف مراجعه کنید. این کتاب شما را از طریق جنبههای اصلی به کارگیری یافتههای مرتبط از ادبیات روانشناسی مثبتگرا راهنمایی میکند، از جمله:
- دیدگاه روانشناسی مثبتگرای کاربردی؛
- مبانی تاریخی و فلسفی؛
- ارزشها و انتخابها در زندگی خوب؛
- شیوههای زندگی برای سلامتی و تندرستی؛
- روشها و فرآیندهای آموزش و یادگیری؛
- و روانشناسی مثبت در کار
- انتقاد از روانشناسی مثبت
اگرچه روانشناسی مثبت توسط جامعه روانشناسی پذیرفته شده است، انتقاداتی نسبت به آن وجود دارد که بسیاری از آنها دارای نکات معتبری هستند.
نقدها و محدودیتهای روانشناسی مثبت
در کنفرانس جهانی روانشناسی مثبتگرا در سال ۲۰۱۵، برخی از بزرگترین نامها در روانشناسی مثبتگرا به چند مورد از این انتقادات پرداختند. در زیر، برخی از انتقادات عمده و ارزیابی شایستگی آنها در حوزه امروزی را بیان خواهیم کرد.
یافتههای پژوهش اغلب نامعتبر، اغراقآمیز و گمراهکننده هستند.
مانند هر رشته علمی دیگری، گاهی اوقات اشتباهاتی رخ میدهد. به نظر میرسد این موضوع اغلب به دلیل هیجان در مورد پتانسیل یافتههای روانشناسی مثبت باشد. حفظ عینیت زمانی که احساس میکنید یک یافته هم کاربرد گسترده و هم عمیق در دنیای واقعی دارد، میتواند دشوار باشد.
تاکید بیش از حد بر روی دادههای خود-گزارشی و بررسی مقطعی
این مورد قطعاً یک نکته معتبر است; بسیاری از ادبیات روانشناسی مثبتگرا بر اساس دادههای نظرسنجی به دست آمده است. با این حال، این تأکید بر دادههای نظرسنجی منحصر به روانشناسی مثبت نیست و روانشناسی مثبت منحصراً از نظرسنجی استفاده نمیکند.
اگرچه روانشناسی مثبتگرا در این محدودیت تنها نیست، اما روانشناسان مثبتنگر باید همچنان در هنگام برنامهریزی، اجرا و بررسی تحقیقات به آن توجه کنند.
روانشناسی مثبتگرا دارای سوگیری فرهنگی و قومگرایی است.
این درست است که بسیاری از تحقیقات در روانشناسی مثبتگرا توسط محققان، ویراستاران، داوران و مجلات غربی منتشر شده است. همچنین درست است که روانشناسی مثبت عموماً مخاطبان سفیدپوست طبقهی متوسط را در بر میگیرد که در آن بیعدالتی، فقر و نابرابری به زیر فرش کشیده میشود.
این رشته بیش از حد فردگرا است.
نکتهی معتبر دیگر این است که روانشناسی مثبتگرا بیش از حد بر فرد تمرکز میکند – بر تجربیات شخصی، ویژگیهای فردی، و فرآیندها و پدیدههای درونفردی. به نظر میرسد روانشناسی مثبت در واقع تمرکز بسیار محدودی بر فرد دارد و به روابط، تیمها، گروهها، سازمانها و جوامع توجهی ندارد.
برخی استدلال کردهاند که این تمرکز بر افراد، روانشناسی مثبت را به سمت مقصر دانستن قربانی سوق میدهد (به عنوان مثال، «اگر نمیتوانید بفهمید چگونه شاد باشید، تقصیر شماست») و کسانی را که در ایجاد مسائل سیستمی نقش دارند (مثلاً «این خیلی سخت است که شرکتها را وادار به رفتار اخلاقی کنیم، بنابراین ما فقط به شما کمک میکنیم بهترین کار را انجام دهید.”).
روانشناسی مثبت فقط ترویج تیپ شخصیتی پولیانا (Pollyanna؛ شاد، خوشحال و برونگرا) است، نه کاوش واقعی زندگی خوب.
از میان نقدهای عمده روانشناسی مثبتگرا، این ممکن است یکی از آنهایی باشد که کمترین شایستگی را دارد. اگرچه تحقیقات زیادی در مورد انواع پولیانا (شاد، شاد، برونگرا) وجود دارد، این تحقیقات به هیچ وجه نماینده کل این حوزه نیست.
همانطور که قبلا ذکر شد، مطالعاتی در مورد جنبه تاریک شادی و خوشبینی و فواید بدبینانه اندیشیدن وجود دارد. همچنین مطالعات بیشماری بر روی افراد مختلف از طیف شخصیتی، از درونگراهای ساکت و موفق تا برونگراهای پرهیاهو و مبارز، وجود دارد.
برخی از انتقادات این حوزه نکات بسیار خوبی را نشان می دهد. بهجای مبارزه با این نکات، باید آمادهی در نظر گرفتن آنها، تفکر انتقادی در مورد سلامت رشتهی خود و ارائهی راهحل برای هر مشکل بزرگ باشیم.
هیچ حوزهای از انتقاد مصون نیست و نباید چنین باشد. یک بحث سالم و یک فرآیند بازنگری قوی از سوی همتایان چیزی است که نظریهی روانشناسی مثبت را از تبدیل شدن به چیزی بیش از یک فرمان برای «مثبت بودن» و مداخلات روانشناسی مثبت را از تبدیل شدن به خودیاری باز میدارد.
روانشناسی مثبت چیست و چگونه به وجود آمد؟
سؤال «مردم چه مشکلی دارند» تفکر بسیاری از محققان را هدایت کرده و بر مطالعات علمی بیشماری در طول قرن بیستم تسلط داشته است. در تلاشهایمان برای پاسخ به این سؤال، درک بیشتری از بسیاری از بیماریها به دست آوردهایم و درمانهای مؤثری برای طیف وسیعی از مشکلات ایجاد کردهایم.
با این حال، به عنوان یک نتیجهی اجتنابناپذیر تمرکز ما بر جنبههای منفی بهزیستی و سلامت، مانند پریشانی و بیماری، توجه تقریباً انحصاری به آسیبشناسی داشتیم.
ما معتقدیم که علم به طور نامتناسبی بر آسیبشناسی و درمان تمرکز کرده است و توجه نسبتا کمی به عواملی که «زندگی را ارزشمند میکنند» معطوف کرده است.
با این حال، با آغاز قرن بیست و یکم، ما شروع به پرسیدن یک سوال متفاوت میکنیم: “چه چیزی در مردم درست است؟”
این سوال در قلب روانشناسی مثبتگرا قرار دارد که رویکرد علمی و کاربردی برای کشف نقاط قوت افراد و ارتقای عملکرد مثبت آنهاست.
در طول ۱۴ سال گذشته، تعداد مطالعات علمی در زمینهی روانشناسی مثبتگرا به شدت افزایش یافته است. علاوه بر این، مداخلات بیشماری برای افزایش بهزیستی مردم ایجاد شده است.
کلام آخر
امیدواریم این مقاله درک خوبی از روانشناسی مثبت به شما داده باشد – چه چیزی است، چه چیزی نیست، کجا بوده و به کجا میرود.
روانشناسی مثبتگرا رشتهای با پتانسیل بسیار زیاد برای بهبود زندگی مردم در سراسر جهان است و تاکنون یافتههای تاثیرگذار زیادی کشف شده است.
نکته اصلی این است: اگر میخواهید در دنیای مربیگری، آموزش، مشاوره، درمان و دهها حوزهی دیگر ادامه دهید، مطمئن شوید که به یافتههای جدید روانشناسی مثبت نگاه کنید!
نظر شما در مورد وضعیت این رشته چیست؟ آیا فکر می کنید انتقادات بزرگتری وجود دارد که نادیده گرفته میشود؟ آیا فکر میکنید این حوزه در حل مشکلاتی که برای حل آن تصمیم گرفته است به خوبی کار میکند؟ به نظر شما “چیز بزرگ بعدی” در روانشناسی مثبتگرا چیست؟ لطفا در قسمت نظرات زیر به ما اطلاع دهید.
سوالات پرتکرار
روانشناسی مثبتگرا چه تفاوتی با بقیه روانشناسی دارد؟
روانشناسی مثبتگرا به دلیل علاقه اولیهی آن به شناسایی و ایجاد داراییهای ذهنی، در مقابل پرداختن به ضعفها و مشکلات، متفاوت از سایر حوزههای روانشناسی توصیف شده است.
چه کسی روانشناسی مثبت را ایجاد کرد؟
حامیان اصلی روانشناسی مثبتگرا شامل مارتین سلیگمن (که این مفهوم را به عنوان رئیس انجمن روانشناسی آمریکا در سال ۱۹۹۸ پایهگذاری کرد)، کریستوفر پترسون و میهالی چکسنتمیهالی هستند. اما روانشناسی مثبت بازتاب کارهای قبلی روانشناسان انسانگرا مانند آبراهام مزلو است که در دهه ۱۹۵۰ از اصطلاح «روانشناسی مثبت» استفاده کرد.
از نظر روانشناسی مثبتگرا، عناصر یک زندگی خوب چیست؟
اگرچه عناصر زیادی از بهزیستی و رضایت وجود دارد که توسط روانشناسان مثبتگرا مورد مطالعه قرار گرفتهاند، پنج عنصر از جمله بلوکهای پیشنهادی مارتین سلیگمن برای بهزیستی هستند که مدل PERMA نامیده میشوند: احساسات مثبت، درگیری (مثلاً با یک پروژه)، روابط مثبت، معنی، و دستاورد/موفقیت.
برخی از مزایای روانشناسی مثبتگرا چیست؟
مطالعات نشان میدهد که اقدامات مرتبط با روانشناسی مثبت مانند مداخلات قدردانی میتواند بهزیستی اجتماعی و عاطفی را افزایش دهد. روانشناسی مثبتنگر همچنین به کاوشهایی در این زمینه منجر شده است که چگونه توسعه برخی از نقاط قوت شخصیت، احساسات مثبت، و ویژگیهای دیگر، مانند احساس معنا و هدف در زندگی، ممکن است به نتایج مثبت در زندگی کمک کند.
چرا معنا و هدف مهم هستند؟
مشخص شده است که معنای زندگی با سایر پیامدهای مثبت زندگی مرتبط است. به عنوان مثال، تحقیقات نشان میدهد که افراد مسن که زندگی خود را ارزشمند میدانند، از سلامت جسمی و روانی بهتری برخوردارند. مطالعات دیگر حاکی از مزایای بالقوه بهزیستی، داشتن احساس هدف در زندگی است.
جریان چیست؟
«جریان» اصطلاحی است که توسط روانشناس Mihaly Csikszentmihalyi برای توصیف حالت غوطهور شدن در یک فعالیت ابداع کرده است.
برخی از انتقادات به روانشناسی مثبت چیست؟
از جمله نقدهای وارد شده بر روانشناسی مثبتگرا این است که بر تجربیات مثبت به قیمت از دست دادن تجربیات «منفی» اساسی تمرکز کرده است و اینکه برخی مفاهیم (مانند نقاط قوت شخصیت) موجود را به اندازه کافی تعریف نکرده است.







