اختلال شخصیت وسواسی- جبری در DSM-5
اختلال شخصیت وسواسی جبری (OCPD) نوعی اختلال شخصیت است که هسته مرکزی اختلال شخصیت وسواسی جبری، کمال طلبی و انعطاف ناپذیری به صورت الگویی نافذ و فراگیر است. افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی نیاز شدیدی به اِعمال استانداردهای خود در محیط خارج دارند و در غیر این صورت استرس و اضطراب بسیار زیادی را تجربه میکنند. پیامدهای این اختلال برای خود فرد و اطرافیان او بسیار زیاد است و به همین دلیل لزوم درمان بسیار بالا می رود.
ملاک های تشخیصی اختلال شخصیت وسواسی- جبری
الگوی فراگیر دلمشغولی به نظم، کمال گرایی و کنترل روانی و میان فردی، به قیمت انعطاف پذیری، گشودگی و کارآیی که در اوایل بزرگسالی شروع می شود و در زمینه های مختلف وجود دارد، به صورتی که با چهار (یا تعداد بیشتری) از موارد زیر نمایان می شود:
دلمشغول جزئیات، مقررات، نظم، سازماندهی، یا برنامه هاست تا حدی که نکته اصلی فعالیت از دست می رود.
کمال گرایی نشان می دهد، که در کامل کردن تکلیف اختلال ایجاد می کند (مثلا قادر نیست پروژه ای را به اتمام برساند، زیرا معیارهای بسیار سخت گیر او برآورده نشده اند).
بیش از اندازه خود را وقف کار و بارآوری به استثنای فعالیت های اوقات فراغت و روابط دوستی می کند (که با نیازمندی اقتصادی واضح توجیه نمی شود).
در مورد مسایل اخلاقی، تهذیب اخلاقی یا ارزش ها خیلی وظیفه شناس، محتاط و انعطاف ناپذیر است (با هویت فرهنگی یا مذهبی توجیه نمی شود).
قادر نیست چیزهای کهنه و بی ارزش را حتی وقتی آنها هیچ ارزش احساساتی ندارند، دور بریزد.
شیوه خرج کردن خسیس برای خود و دیگران دارد؛ پول به صورت چیزی در نظر گرفته می شود که باید برای بلایای آتی پس انداز شود.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی- جبری سعی می کنند احساس کنترل را از طریق توجه زیاد مقررات، جزئیات پیش پا افتاده، روش ها، فهرست ها، برنامه ها یا فرم حفظ کنند، تا بدانجا که نکته مهم فعالیت از دست می رود (ملاک الف). آنها بیش از حد با احتیاط و مستعد تكرار هستند، توجه فوق العاده ای به جزئیات می کنند و بارها اشتباهات احتمالی را وارسی می کنند. آنها به این واقعیت توجهی ندارند که دیگران از تأخيرها و مشکلاتی که از این رفتار ناشی می شوند، بسیار آزرده می شوند. برای مثال، وقتی این افراد فهرست کارهایی که باید انجام شود را گم می کنند، به جای اینکه چند دقیقه را صرف تهیه دوباره آن از حافظه کرده و به انجام دادن تكاليف اقدام کنند، وقت بسیار زیادی را صرف جستجو کردن آن می کنند. زمان به طور نامناسبی تقسیم می شود و مهم ترین تکالیف به لحظه آخر واگذار می شوند.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی- جبری بیش از حد خود را وقف کار و بارآوری می کنند و فعالیت های اوقات فراغت و روابط دوستی را نادیده می گیرند (ملاک ج). این رفتار با نیازمندی اقتصادی توجیه نمی شود. آنها اغلب احساس می کنند که وقت ندارند یک بعد از ظهر با تعطیلات آخر هفته را به خودشان مرخصی بدهند تا بیرون بروند یا صرف استراحت کنند. امکان دارد که آنها فعالیت لذت بخشی، مثل مرخصی را به تعویق اندازند به طوری که هرگز ممکن است اتفاق نیفتد. وقتی آنها برای فعالیت های اوقات فراغت یا مرخصی ها وقت صرف می کنند، بسیار ناراحت هستند، مگر اینکه کاری را برای انجام دادن به همراه خود برده باشند تا «وقت را تلف نکنند». امکان دارد تمرکز زیادی روی کارهای خانه شده باشد (مثل نظافت بیش از حد به طوری که «بتوان کف را لیس زد»). اگر آنها زمانی را با دوستان سپری کنند، احتمالا نوعی فعالیت سازمان یافته رسمی است (مثل ورزش ها). با سرگرمی ها یا فعالیت های تفریحی به صورت تکالیف جدی برخورد می شود که به سازماندهی دقیق و تلاش زیاد برای تسلط یافتن نیاز دارند. تأکید بر عملکرد عالی است. این افراد بازی را به تکلیف ساخت دار تبدیل می کنند (مثل اصلاح کردن کودک برای اینکه حلقه ها را به ترتیب درست قرار دهد؛ تذکر دادن به کودک نوپا برای اینکه سه چرخه خود را در خط مستقیم براند؛ تبدیل کردن بازی بیسبال به «درس» سخت).
افراد مبتلا به این اختلال ممکن است قادر نباشند چیزهای کهنه و بی ارزش را دور بریزند، حتی زمانی که هیچ ارزش احساسی نداشته باشند (ملاک ه). این افراد اغلب تایید می کنند که «تلنبار كننده» هستند. آنها دور انداختن چیزها را افراط کاری می دانند، زیرا هرگز نمی دانید چه موقعی ممکن است به چیزی نیاز داشته باشید و اگر کسی سعی کند از شر چیزهایی که آنها اندوخته کرده اند خلاص شود، ناراحت خواهند شد. همسر یا هم اتاقی آنها ممکن است از مقدار فضایی که قطعه های یدکی کهنه، مجله ها، لوازم شکسته، و غیره اشغال کرده اند شاکی باشند.
افراد مبتلا به این اختلال ممکن است خسیس و ناخن خشک باشند و معیاری برای زندگی داشته باشند که خیلی پایین تر از آن است که می توانند از عهده آن برآیند و باور داشته باشند که خرج کردن زیاد باید دقیقا کنترل شود تا برای بلایای آینده تأمین شوند (ملاک ز).
موضوعات تشخیصی مرتبط با فرهنگ
هنگام ارزیابی فرد برای اختلال شخصیت وسواسی- جبری، متخصص بالینی نباید رفتارهایی را که برای بیانگر عادتها، سنت ها، یا سبک های میان فردی هستند که از لحاظ فرهنگی توسط گروه مرجع فرد تأیید شده اند، منظور کند. برخی فرهنگ ها بر کار و بارآوری تأکید زیاد می کنند؛ رفتارهای ناشی در اعضای این جوامع نباید بیانگر اختلال شخصیت وسواسی- جبری محسوب شوند.
موضوعات تشخیصی مرتبط با جنسیت
در تحقیقات منظم، به نظر می رسد که اختلال شخصیت وسواسی- جبری در مردان تقریبا دو برابر تشخیص داده می شوند.
تشخیص افتراقی اختلال شخصیت وسواسی- جبری
اختلال وسواس فکری- عملی
با وجود شباهت در اسامی، OCD معمولا به راحتی با وجود وسواس های فکری و وسواس های عملی واقعی از اختلال شخصیت وسواسی- جبری متمایز می شود. در صورتی که ملاکها برای هر دو اختلال شخصیت وسواسی- جبری و OCD برآورده شده باشند، هر دو تشخیص باید ثبت شوند.
اختلال ذخیره کردن
تشخیص اختلال ذخیره کردن زمانی باید در نظر گرفته شود که ذخیره کردن افراطی باشد (مثل انباشتن چیزهای بی ارزش که خطر آتش سوزی را ایجاد می کند و راه رفتن دیگران در خانه را با مشکل روبرو می سازد). در صورتی که ملاک ها برای هر دو اختلال شخصیت وسواسی- جبری و اختلال ذخیره کردن برآورده شده باشند، هر دو تشخیص باید ثبت شوند.
اختلالات شخصیت و صفات شخصیت دیگر
اختلالات شخصیت دیگر ممکن است با اختلال شخصیت وسواسی- جبری اشتباه گرفته شوند، زیرا آنها ویژگی های مشترک دارند. بنابراین، متمایز کردن این اختلالات از یکدیگر بر اساس تفاوت ها در ویژگی های مخصوص آنها اهمیت دارد. با این حال، در صورتی که فردی ویژگی های شخصیتی داشته باشد که ملاکهای یک یا تعداد بیشتری از اختلالات شخصیت را علاوه بر اختلال شخصیت وسواسی- جبری برآورده کنند، همگی می توانند تشخیص داده شوند.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته نیز ممکن است مدعی تعهد به کمال گرایی بوده و معتقد باشند که دیگران نمی توانند کارها را درست انجام دهند. اما این افراد به احتمال بیشتری باور دارند که به کمال رسیده اند، در حالی که افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی- جبری معمولا از خود عیب جویی می کنند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته یا ضد اجتماعی سخاوتمند نیستند، ولی خواسته های خود را برآورده می کنند، در حالی که افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید و اختلال شخصیت وسواسی- جبری، سبک خرج کردن خسیس برای خود و دیگران دارند.
هر دو اختلال شخصیت اسکیزوئید و اختلال شخصیت وسواسی- جبری ممکن است با حالت رسمی ظاهری و جدایی اجتماعی توصیف شوند. در اختلال شخصیت وسواسی- جبری، این حالت از ناراحتی در مورد هیجانات و وقف کردن بیش از حد خود به کار ناشی می شود، در حالی که در اختلال شخصیت اسکیزوئید، فقدان قابلیت اساسی برای صمیمیت وجود دارد.
صفات شخصیت وسواسی- جبری در حالت اعتدال ممکن است خیلی انطباقی باشند، مخصوصا در موقعیت هایی که عملکرد عالی تقویت می شود. فقط در صورتی که این صفات انعطاف ناپذیر، ناسازگارانه و مداوم باشند و موجب اختلال قابل ملاحظه در عملکرد یا ناراحتی ذهنی شوند، اختلال شخصیت وسواسی -جبری را تشکیل می دهند.
تغییر شخصیت ناشی از بیماری جسمانی دیگر
اختلال شخصیت وسواسی- جبری باید از تغییر شخصیت ناشی از بیماری جسمانی دیگر متمایز شود که در آن، صفاتی که نمایان می شوند ناشی از تاثیرات بیماری جسمانی دیگر بر دستگاه عصبی مرکزی هستند.
اختلالات مصرف مواد
اختلال شخصیت وسواسی- جبری باید از نشانه هایی که ممکن است در ارتباط با مصرف مداوم مواد ایجاد شوند نیز متمایز شود.







